حالا دلم تنگ سی مي سليمون
دلم تنگه سی مي سليمون سلام بر جاي جاي مي سليمون
سلام به انـدیکا و کوه وصحرا به شهر بيصداي مي سليمون
سر خاك خووس ويدم بدنيا بووسم خاك پاي مي سليمون
بهر جايي روم آخر غريوم نيد دّم چي صفاي مي سليمون
چه وابي شهر ما بي دونگ وابيد كو یه ره هاي هاي مي سليمون
يه وختي ليله هاس بيدن پر ز نفت كشيدن خين رگاي مي سليمون
بهرجايي ز صنعت ايروي تو ابيني رد پاي مي سليمون
ز عهد دار سي تا روز محشر زنن گپ از طلاي مي سليمون
بهر جايي كه بي ،گم گمب تو شمال افهميدي نواي مي سليمون
دلم لك زيده سي اودال و گندي هيچي ني بو غذاي مي سليمون
يه روزي آبرو بيدي سي ايران ولي حالا خراوي مي سليمون ؟
خدا كورس كنا هر كي كه خواسه شو و تار و فناي مي سليمون
هني هم پر دل و جرأت ابينمُ همه مرد و زناي مي سليمون
دلم خوش ني كه سي گويل بگم باز ز، اي روز سياي مي سليمون
نظرات شما عزیزان: