بي بي مريم دختر حسينقلي خان دورکی هفت لنگ (ايلخان كل بختياري) بود. که بنابر ملاحظات سیاسی در دوران شیرخوارگی به نامزدی مردی درآمد که نزدیک به 20 سال سن داشت. داستان از این قرار بود: وقتی پس از یک دوره کشمکش سرانجام پسران الله کرم خان یعنی محمدعلی خان و چراغعلی خان با استمداد از حسین قلی خان ایلخانی توانستند اداره شاخه محمودصالح چهارلنگ را در اختیاری گیرند ، در سال 1278ه.ق. طایفه محمود صالح جزو حوزه حکمرانی حسین قلی خان ایلخانی درآمد و چراغعلی خان نیز به ریاست این طایفه منصوب گردید. حسین قلی خان برای اینکه بتواند اتحاد و پیوند سیاسی ایجاد شده بین طوایف چهار لنگ و هفت لنگ را تحکیم و تقویت کند، دختر تازه متولدش « مریم » که چهل روز از تولدش گذشته بود، را به نامزدی( ناف برون و به احتمال قوی به عقد علی قلی خان درآورد) ؛ علی قلی خان پسر محمدعلی خان محمود صالح که نزدیک به 20 سال سن داشت ، درآورد. دختر مصطفی خان برادرش را نیز به عقد محمد رضا خان پسر چراغعلی خان و دختر چراغعلی خان را به ازدواج محمد حسین خان سپهدار برادرزاده اش درآورد.
بي بي مريم هفت یا هشت سال بيشتر نداشت كه پدرش در سال 1299ه.ق. بدست ظل السلطان به قتل رسيد و خانواده اش در شرایط بسیار دشواری قرار گرفتند در سن 15 سالگي عليرغم ميل باطني و به اصرار برادران به خانه ي شوهري رفت كه نزدیک به چهل سال سن ، دو زن و پنج یا شش فرزند داشت. حاصل این ازدواج که چهار سال و شش ماه طول کشید ، سه پسر بود: به نام های محمدعلی خان ، علی مردان خان که با نام شیرعلی مردان در بین مردم شناخته می شود و یک پسر شیرخواره که گویی در دوران کودکی درگذشت. وقتی علی قلی خان بر اثر یک توطئه توسط نزدیکانش مسموم گردید و پس از مدتی درگذشت محمد علی خان ، علی مردان خان و دیگر پسرش هنوز دوران کودکی خود را سپری نکرده بودند. در همین ایام که بی بی مریم شوهرش را (که بسیار به وی علاقه داشت) از دست داده بود ، برادرانش نیز مغصوب ظل السلطان قرار گرفتند و مجددآ دچار زحمت و در تنگنای شدیدی قرار گرفتند و مجبور شدند مدتی را در مناطق غربی بختیاری ، بروجرد و حتی لرستان سپری کنند. بی بی مریم نیز در این آوارگی همراه آنان بود.
یک سال بعد از فوت شوهر ، بی بی مریم با رد درخواستهای فراوان ازدواج که از سوی اقوام شوهرش مطرح می شد ، به همراه کربلایی رفیع زراسوند و بیست سوار دیگر در حالیکه کوچکترین پسرش را به خانواده شوهرش سپرده بود با دو پسر دیگرش پس از طی سه روز راه به برادرانش پیوست و در قهفرخ ساکن گردید. بی بی مریم کمتر از دو سال بعد علیرغم میل باطنی بنا به اصرار برادران و اقوام با عموزاده اش فتح الله خان ازدواج کرد. با ازدواج بی بی مریم ، دو پسرش به منزل یکی از دایی های خود رفتند و پس از مدتی به اقوام و بستگان پدرشان پیوستند و دور از مادر در پناه آنان رشد کردند و بزرگ شدند. بی بی مریم که فرزندان خود به ویژه علی مردان خان را بسیار دوست داشت ، از دوری فرزندان رنج فراوان می برد. اگر چه گاه گاهی به دیدنش می رفتند اما ازدواج بی بی مریم باعث گردید تا بین وی و فرزندان فاصله زیادی بیفتد و رنجش فرزندان را به دنبال داشته باشد. در بین بختیاری ها هنوز رسم و عادت است که زن شوهر مرده باید تا یک سال صبر کند بعد از گذشت یک سال اگر تمایل داشت می تواند ازدواج نماید. فرزندان نیز معمولاً به خویشان پدر سپرده می شوند.
حاصل ازدواج با فتح الله خان فرزندان زيادي بود كه تنها يكي از اين فرزندان به نام مصطفي قلي خان بجا ماند. بی بی مریم بعد از ازدواج با فتح الله خان که مرد بوالهوسی بود ، هم با ناسازگاری شوهر مواجه بود. هم بر سر املاک روستای محل سکونتش «دهنو» ( کمی پایین تر از ناغان) با برادران و برادرزادگانش اختلاف شدیدی پیدا کرد. اختلاف و کشمکش بین آنها چنان بالا گرفت که یکی دو بار به نزاع و زدوخورد انجامید.بی بی مریم که از پشتیبانی طایفه مشایخ برخورددار بود در مقابل زورگویی و زیاده خواهی اولاد حسین قلی خان بسیار ایستادگی کرد. بهانه آنها این بود که روستای دهنو حق فرزندان فرج الله خان است باید به آنها بدهند. خویشان بی بی مریم به ویژه خسروخان سردار ظفر برادرش در آزار و اذیت وی سنگ تمام گذاشتند. تنها نجفقلی خان صمصام السلطنه با وی از در مهربانی درمی آمد. با شدت گرفتن اختلاف های خانوادگی و افزایش فشار برادران. بي بي مريم در سن 30 سالگي از شوهر خود كه مرد بوالهوسي بود، بدون طلاق و با وساطت دیگران ، جدا شده و در روستای سورشجان سکونت گزیند و عملاً اداره این روستا و مزارع آن را در اختیار گرفت.
بر خلاف برخی گفته ها، به واسطه همین اختلاف ها ، روابط و مناسبات بی بی مریم با برادران و برادرزادگان بسیار تیره و نامطلوب گشت به گونه ای که وی در بسیاری از محافل نارضایتی خود را از آنها ابراز می داشت. زمانی که خوانین به آزار و اذیت علی مردان خان پرداختند و طوایف را علیه وی تحریک می کردند ، این روابط بسیار تیره تر شده به دشمنی تبدیل گردید. جای تاسف دارد هنگامی که زیاده خواهی خوانین باعث می گردید تا به آزار و اذیت خویشان خود بپردازند ، خدا می داند چه به روز مردم می ٱوردند! بی بی مریم که به واسطه مخالفت با حضور روسها و انگلیسی ها و جنگ با آنان به اصفهان تبعید شده بود و از اعدام فرزند بسیار اندوهگین و ناراحت بود در سن 70 سالگی در گذشت.
بی بی مریم شير زن بختیاری با افكار و انديشه های بلند که داشت ، در تشویق بختیاری ها برای تصرف تهران حرکت ماندگاری کرد. ،وقتی که سواران بختیاری به سمت تهران حرکت کردند تا طومار استبداد را درهم بپیچند ، در مسیر وارد سورشجان شدند. بی بی مریم زنان سورشجان را تشویق کرد تا با «کل» های ممتدد خود به تشویق جنگجویان اعزامی بپردازند و خود با سخنانی اثرگذار آنها را بدرقه میدان نبرد کرد. با نقش کم و کوتاه چهار پنج ساله ای که در تربيت علي مردان خان داشت، از همان ابتدا تلاش فراوان نمود تا روحيه ي جوانمردی ، آزادمنشي، حق طلبي و ظلم ستيزي را كه ويژگي ذاتي ايلياتي مي باشد، در فرزند خود ايجاد و تقويت كند و او را به گونه اي تربيت كند كه در اوج جواني در انقلاب مشروطه ، فتح اصفهان و تهران و جنگ با اشغال گران روسيه ؛ مشاركت موثر و فعال داشته باشد و بعدها نیز يكي از قيامهاي جاودان و مردمي را رهبري نمايد.مرحوم «وحید دستگردی» در باره شایستگی بی بی مریم می گوید ، اگر سردار اسعد به جای حمایت از برخی خوانین بی لیاقت در تصدی حکومت ولایات ، از این زن استفاده می کرد و وی را در مصدر کاری قرار می داد ، می توانست منشاء خدمات بسیاری به ایران شود. « گارثویت » نیز در باره شخصیت بی بی مریم می نویسد:« این پیرزن برجسته روحی سرکش و فکری مستقل داشت و در تعیین سیاست بختیاری به ویژه در جنگ جهانی اول نقش مهمی ایفا کرد.( گارثویت ، 1375:17)».
در جنگ جهاني اول وقتی که یک هزار نیروی روسی به بهانه فعالیت ماموران و طرفداران دولت آلمان شهر قزوین را تصرف و به سوی تهران حرکت کرد. بسیاری از وطن دوستان و آزادیخواهان که مخالف سلطه و حضور انگلیس و روسیه در کشورشان بودند ، از تهران خارج شدند و در شهر قم تشکلی به نام « کمیته دفاع ملی » ایجاد کردند. شخصیتهای بسیار سرشناسی مانند: سليمان ميرزا، آیت الله سيد حسن مدرس، اديب السلطنه سميعي، ميرزا قاسم خان صوراسرافيل، ميرزا محمد علي فرزين، ابوالحسن خان معاضدالسلطنه پيرنيا، عليخان سياه كوهي، ميرزا سليمان خان ميكده، خان بابا خان شيرازي سردار محيي، علي اكبر خان دهخدا، سردار سعيد پسر سردار كل، حاج محمدتقي شاهرودي، ميرزا طاهر تنكابني و ميرزا علي اكبر ساعت ساز در اين كميته عضويت داشتند. اعضای کمیته ملی و طرفدارانش در حوالی قم با نیروهای روسیه درگیری های پراکنده ای داشتند اما نتوانستند مقاومت کنند به همین دلیل راهی اصفهان شدند. در اصفهان اعضای کمیته دفاع ملی دو گروه شدند یک گروه روانه غرب کشور و کرمانشاه ، عده ای نیز روانه خاک بختیاری شدند. برخی از خوانین مانند: ابراهيم خان ضرغام السلطنه و بعدها بی بی مریم به مانند بسیاری از چهره های سرشناس روحانی و میهنی به جبهه مخالف روس و انگلیس پیوستند و حاضر شدند ضمن کمک به حکومت ملی که در کرمانشاه مستقر بود ، به آزادیخواهانی که به خاک بختیاری پناه آوردند ، کمک کنند و با نیروهای روسیه که اصفهان را به تصرف در آورده بودند و در نزدیکی مرزهای بختیاری مستقر بود ، بجنگند.
چرا بختیاری ها به آلمانها گرایش پیدا کردند؟
در جريان جنگ جهاني اول به دليل دخالتهاي دولتهاي روسيه و انگليس در كشور ما و نارضايتي عمومی از آنها، بسياري از آزاديخواهان، روحانيون و مردم به آلمانها گرايش پيدا كردند تا با كمك آلمانها كه متحد دولت اسلامي عثماني نيز بود، به سلطه ي روس و انگليس پايان دهند. «دانشور علوي» كه خود در اين ايام در بين بختياريها بود، مي نويسد:«در موقع جنگ، آزاديخواهان ايران كه همواره از مظالم و تعديات روس و انگليس در عذاب بودند نه از لحاظ همراهي و مساعدت با آلمان بلكه بواسطه ي اينكه شخصاً قادر به گرفتن انتقام از روسيه تزاري نبودند ظاهراً جانب آلمان را گرفتند تا با جلب مساعدت آن دولت از تعديات بي رويه روسها جلوگيري به عمل آورند (دانشور علوی ، 1377 :142)». «اوژن بختياري» نیز در باره گرایش ابراهیم خان به دولت عثمانی و آلمان مي نويسد: «ضرغام السلطنه در اينجا بنا بر مثل معروف لا لحب علي بل لبغض معاويه از آنجاييكه با انگليسيها نظر خوبي نداشت دعوت آلمانها را آنهم بدون قيد و شرط پذيرفت(اوژن بختیاری ، 1345 :257)». به نظر می رسد گرایشهای مذهبی ضرغام السلطنه در تمایل وی به آلمانها که متحد یک دولت اسلامی (عثمانی) بود ، موثر واقع شد. همچنین نباید افکار و احساسات ضد انگلیسی وی و دیگر خوانین جوان را در این گرایش نادیده گرفت.
علاوه بر مسایل فوق ، به نظر می رسد دلیل دیگری نیز درگرایش بی بی مریم به آلمانها بی تاثیر نبود و آن بی توجهی برادران بی بی و دیگر خوانین با نفوذ به فرزندانش:علی مردان خان و محمدعلی خان و به ویژه مصطفی قلی خان بود. وی انتظار داشت ، همانگونه که خود وی در جریان اختلافات خانوادگی ، تحت حمایت برادران قرارگرفته بود ، فرزندانش نیز از حمایت و مساعدت دایی ها برخوردار گردند و به مقام و منصبی برسند. اما بر خلاف انتظار بی بی ، فرزندانش مورد بی مهری و بی توجهی قرار گرفتند.
امتیاز دیگری که بی بی مریم داشت ، این بود که وی توانسته بود سرپرستی املاک شوهر را در روستای سورشجان بر عهده گیرد و در سورشجان نقش یک فئودال با نفوذ را ایفا کند. با استقلال اقتصادی که داشت ، تکیه بر املاک و ثروت خود زد ، دسته مسلحی که تعداد آنها به پانصد نفر می رسید به فرماندهی پسرش مصطفی قلی خان سازماندهی کرد. این قابلیتها در کنار ویژگی های شخصیتی ، باعث گردید تا بی بی مریم بتواند در کنار خوانین مطرح بختیاری عرضه اندام نماید ، خودی نشان دهد و در عرصه سیاست حضور داشته باشد.
تاخت و تاز روسها و انگلیسی ها در بختیاری
با اشغال بخش وسیعی از حاک کشور ما بوسیله روس و انگلیس ، بسياري از رجال ميهن دوست و آزاديخواه تهران و اصفهان به منطقه ي كوهستاني بختياري پناه آورند. بيشتر آنان مهمان ضرغام السلطنه و بي بي مريم مادر علي مردان خان بودند. «فرادنبه» و «سورشجان» براي چندين ماه ماواي آزاديخواهان بسياري شد. از جمله افرادی که ابتداء در فرادنبه اقامت گزدیدند و بعداً مجبور شدند در دیگر روستاهای چهارمحال و بختیاری پناه بگیرند اشخاص زیر هستند:
1- علی اکبر دهخدا در روستای « قلعه تک»
2- وحید دستگردی ابتداء به دهکرد منزل حاج نجف قلی و بعداً به سورشجان منزل بی بی مریم رفت.
3- فرخی یزدی ، سردار فاخر حکمت و محمد مصدق نیز به سورشجان منزل بی بی مریم رفتند.
4- امين التجار در ايل قشقايي
5- افتخارالتجار به همراه چند نفر به «دهكرد» رفتند.
6- نورالله دانشور به «جونقان» رفتند.
7- حاج آقا نورالله به ميان طايفه ي چهرازي رفت كه پس از توقف كوتاهي از آنجا راهي اراك و نهايتاً به عراق رفت.
بی بی مریم علاوه بر قبول ميزبانی بسياري از رجال تحت تعقيب نيروهاي متفقين ، پذیرفت در كنار سربازان و وطن پرستان ايراني در مقابل نيروهاي روسيه بجنگد. مدتي نيز كاردار آلمان«كاردرف»و همراهانش را در منزل خود پناه داد. تعداد افرادی که در این ایام مهمان بی بی مریم بودند به 150 نفر می رسید. در همین ایام بی بی مریم با مامور ورزیده آلمانی «واسموس» ملاقاتی داشت. واسموس از طریق بغداد به پشتکوه و از آنجا خود را به شوشتر رسانید ، به تحركاتي دست زد ، با بختياري ها از جمله ابراهیم خان ضرغام السلطنه ، بی بی مریم و فتحعلی خان سردار معظم ملاقات و گفتگو کرد. یکی از خوانین در شوشتر خانه ای در اختیار واسموس گذاشت ، تا بتواند فعالیتهای خود را طرح ریزی و عملیاتی کند. وی اعلامیه های ضد انگلیسی ها منتشر کرده، علماء و روحانیون را تشویق و دعوت کرد تا حکم جهاد بر علیه انگلیسی ها صادر نمایند. انگلیسی ها که از اوضاع پیش آمده ، حمایت بختیاری ها و اهالی شوشتر از آلمانها و فتوای جهاد علماء مبنی بر جنگ یا انگلیسی ها ، بشدت نگران بودند ، توان دستگیری آشکار واسموس را در خود ندیدند ، بلکه بطور نامحسوس عملیات وی را زیر نظر گرفتند. وقتی ماموران انگلیسی ها با لباس مبدل و بدون سروصدا قصد کرده بودند ، وی را دستگیر کنند ، واسموس که از این توطئه مطلع شده بود ، قبل از اینکه انگلیسی ها دست به اقدامی بزنند ، فرار کرده و به بنادر جنوبی رفت.
در سال 1915 میلادی بین دولت انگلیس و خوانین بختیاری ( سردار محتشم و امیر مجاهد) قراردادی در هشت بند به امضاء رسید. بر اساس مفاد این قرار داد که نهایت دوستی خوانین با دولت انگلیس را نشان می دهد ، خوانین متعهد شده بودند که ، نظم و امنیت در بختیاری ایجاد و از حوزه ها و تاسیسات نفتی محافظت کنند ، با شیخ خزئل رابطه دوستی برقرار نمایند و از تجاوز و تعرض به همسایگان خود پرهیز کنند. از فعالیت طرفداران آلمان و عثمانی جلوگیری نمایند. دولت انگلیس نیز قول داد دوستی خود را با خوانین استحکام بخشد و از خوانین بختیاری حمایت کند که حکومت شهرهای جنوبی به آنان واگذار گردد.(گارثویت ، 1373 ، 240) دو ماه بعد در یازدهم فوریه 1916 میلادی این قرارداد به وسیله خوانین بزرگ مقیم تهران و وزیر مختار انگلیس مورد تایید قرار گرفت. این قرار داد نهایت دوستی بین بریتانیا و خوانین بختیاری را نشان می دهد. با انعقاد این قرارداد ، انگلیسی ها با جلب رضايت سردار محتشم ایلخان بختیاری از او تعهد گرفته ابودند كه سران مهاجرين و مجاهدين و زايلر آلماني را دستگير و تسليم آنها و ابراهیم خان ضرغام السلطنه و بی بی مریم را به شدت سرکوب نماید.
به همین دلیل غلامحسین خان سردار محتشم ایلخانی ، یوسف خان امیر مجاهد ایل بیگی ، محمدتقی خان امیر جنگ و خسرو خان سردار ظفر به دستور کاپیتان « نوئل» سورشجان را محاصره کردند. آنها وظیفه داشتند ضمن سرکوب مخالفان انگلیس مهاجرین داخلی و خارجی که در منزل بی بی مریم پناه گرفته بودند را دستگیر و به انگلیسی ها تحویل دهند و در عوض شش هزار لیره انگلیسی پاداش دریافت کنند. بی بی مریم که قریب پانصد نفر تفنگچی جمع آوری کرده بود تمام راهها و گردنه های منتهی به سورشجان را بست و سنگربندی نمود. امیر مجاهد نامه ای به بی بی مریم نوشت و درخواست کرد تا به اتفاق پنج شش نفر سوار جهت مذاکره به سورشگان بیاید. بی بی مریم با رد این درخواست مواضع خود را مستحکم تر نموده و تفنگچی ها و مجاهدینی که در سورشگان بودند را به حالت آماده باش درآورده و در برج های قلعه به انتظار نشستند. سواران نیز در منازل روستاییان پنهان شده و آماده کارزار شدند. سرشب امیر مجاهد و سردار فاتح با ششصد سوار بطور ناگهانی وارد سورشگان شدند. اما نمی دانستند که در تله افتاده و محاصره شده اند. نیروهایی بی بی مریم تمام ششصد نفر را گرفته وخلع سلاح کردند. امیر مجاهد که دریافت شکست فاحشی خورده و تیرش به خطا رفته است. با التماس فراوان و سپردن تعهد سواران خود را آزاد ساخته و تفنگهایشان را تحویل گرفته پی کار خود رفتند.
حمله به سورشجان باعث اعتراض شدید کدخدایان ، کلانتران و خوانین جوان بختیاری گردید و اقدام ایلخانی و ایلبیگی را تقبیح و آنان را سرزنش کردند تا جاییکه نزدیک بود یک جنگ داخلی بین بختیاری ها رخد دهد. ایلخانی و ایل بیگی که اوضاع را متشنج دیدند ، اعلام کردند که دیگر به سورشجان حمله نخواهند کرد.
جنگ با روسها
بعد از وقایع پیش گفته بی بی مریم به همراه گروهی از خوانین جوان مثل فتحعلی خان سردار معظم ، سالار مسعود و چراغعلی خان به همراه هزار نفر سوار برای تسخیر اصفهان و آزاد سازی آن از دست روسها به سمت اصفهان حرکت کردند در عزیز آباد كرون حوالي نجف آباد با نيروهاي روسيه درگير شدند، ابتدا پيروز شدند ولي اتمام مهمات باعث گردید تا نتوانند در مقابل روسها دوام بياورند و عليرغم فداكاري و رشادتهاي فراوان با كشته شدن 58 سوار بختياري مجبور به عقب نشيني شدند. با این شکست تعدادی از مهاجرین بختیاری از جمله دیپلمات آلمانی خاک بختیاری را ترک کردند. بی بی مریم ، مصطفی قلی خان پسرش را به اتفاق پنجاه سوار بختیاری همراه آنها کرد تا از راه عراق خود را به کرمانشاه برسانند و خود به سورشجان بازگشت.
روسها که از این پیروزی سرمست شده بودند روستاي «ورنامخواست» كه متعلق به ضرغام السلطنه بود را مورد حمله قرار دادند. «محمد رحيم خان» پسر ضرغام السلطنه به همراه گروهی از سواران بختیاری به مقابله با روسها پرداخت و در یک نبرد شجاعانه به همراه جمع كثيري از اهالي بي پناه كشته شدند. (دانشور علوی ، :170 تا 180). چون سورشجان خالی از سواران بختیاری وفادار به بی بی مریم بود ، کاپیتان نوئل از فرصت استفاده کرد به سردار محتشم ، سردار ظفر و امیر جنگ دستور داد به اتفاق پانصد نفر سوار نیمه شب به سورشجان ریختند ، قلعه را تصرف و بی بی مریم را دستگیر و تبعید ساختند و بیش از بیست هزار تومان از اموال او را غارت کردند. در همین اوقات یمین السلطنه بدست سپاهیان روس گرفتار گردید. قزاقهای روس خانه بی بی مریم در اصفهان را غارت کرده و تمام اموال ، اسباب و اثاث خانه که بیش از صدهزار تومان قیمت داشتند به یغما بردند.وحید دستگردی که خود مدتی مهمان بی بی مریم در سورشجان بود در مجموعه « ره آورد وحید» می گوید: «جای تعجب و خنده است و گریه که یک نفر انگلیسی ( کاپیتان نوئل) در مرکز بختیاری بر تمام مردم حکمرانی و تعدی می کند و مثل پادشاه ایران باشد وای....»
سواران بختياري به رهبري ضرغام السلطنه و همراه بي بي مريم و برخي خوانين ديگر بارها با روسها جنگيدند. ضربات سختي به قشون روسيه وارد ساختند. بی بی مریم به خاطر شجاعت هاي بي نظيرش در جنگ با روسها به «سردار مريم» شهرت پیدا کرد. خاطرات آن جنگها هنوز از سوي سالمندان نقل مي شود و مقام جنگجويان پاس داشته مي شود.«ويلهلم دوم» پادشاه آلمان نیز به سبب حمايت از آلمانها و جنگهاي متعدد با نيروهاي متفقين، تمثال مينا كاري و الماس نشان خود را براي بی بی مریم فرستاد. وي به خاطر شجاعت هاي بي نظيرش به «سردار مريم» شهرت پیدا کرد.
در قبال خدمات خوانین به انگلیس به خاطر سرکوب و تبعید ابراهیم خان ضرغام السلطنه و بی بی مریم ، به پيشنهاد سر والتر تونلی وزير مختار انگليس در تهران ، دولت بريتانيا يک نشان K.C.M.G به سردار جنگ و يک نشان K.C.I.E . به سردار اسعد اعطا کرد ( آهنجيده ،1374 : 270؛ گارثویت ، 1373 :228 ؛ دالوند ، 1379 : 17) سردار ظفر نیز به پاس خدماتش به انگلیسی ها علاوه بر اینکه توانست مدتی حاکم اصفهان گردد ، مقدار زیادی پول ، اسلحه و مهمات و یک نشان و مدال دولتی از انگلیسی ها دریافت داشت.
منبع: آزاد مردان
نظرات شما عزیزان: